رزمنده ای موظف می شود از سوی فرمانده، خبر شهادت دوستش را به خانواده اش برساند. حال و هوای خانه و اهل خانه نمی گذارد در اسرع وقت این کار انجام شود. مادر دوستش از زندگی عشایری و سختی ها می گوید و در پایان رزمنده به گونه ای این خبر را می دهد که خودش هم شک دارد. او حتما شهادت دو برادر است و اما مادر دوستش که حال زینب وار خمیده شده، فکر می کند فقط یک فرزندش به جبهه رفته....